بدون عنوان
١٠كه رفتم بيمارستان صارم برا اي يو اي دكترم دير اومد خيلي طول كشيد ساعت ٧:٣٠اونجا بوديم تا ساعت ١٢كه دكتر اومد تا مشغول شد و تزريق كرد يه خورده طول كشيد اين بار بر عكس سري هاي قبل درد داشتم اما وقتي كارش تموم شد اذان رو گفتن دلم خيلي شكست اما اروم شدم گفتم حتما خيره بگيره خيره نگيره هم خيره اروم شدم با خودم گفتم همينكه دكترم دير بياد همينكه اتاقي باشم صداي اذان توش بپيچه بي حكمت نيست
نویسنده :
سارا
13:54